سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
کـــــلام نـــو
حقیر افتخار سربازی امام زمان علیه السلام بر دوشم هست. طلبه ی ناچیزی هستم و هدفم بیان معارف ناب اسلامی و شبهه زادیی است.
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 43
بازدید دیروز : 15
کل بازدید : 505938
کل یادداشتها ها : 99
خبر مایه


بسم الله الرحمن الرحیم

 

شاید برای خیلی از ماها سوال باشه که مختار بودن انسان چه فایده ای داره؟ چرا انسان باید مختار باشه در حالی که اکثریت انسان ها دچار خسران مبین هستند ! اختیار چه سودی برای انسان دارد؟

پاسخ به این سوال:

هدف خداوند از خلقت انسان این است که استعداد های بالقوه ی انسان بالفعل گردد و در نهایت تمامی کمالات انسانی را کسب کند، (1)برای کسب این کمالات ضروری است که انسان با اختیار و انتخاب خود راهش را انتخاب کند. همانند بذری که در زمین کاشته می شود تا کمالات بالقوه بذر، بعد از مدتی بالفعل شود و به درختی تنومند و مثمر تبدیل شود.
بذر، بالقوه کمالات یک درخت را داراست منتهی اگر بخواهیم کمالات درخت را به دست بیاورد بایستی بذر را درون زمین قرار دهیم آبیاری کنیم، کود و برسانیم نور آفتاب بر آن بتابد، تا بذر به کمال خود یعنی درخت ثمرده برسد.
انسان هم در بدو خلت مادی همانند بذری است که بالقوه تمامی کمالات یک انسان کامل را داراست منتهی انسان برای بدست آوردن کمالات انسانی، باید بذر وجود خود را آبیاری کند، خود را در معرضِ آفتاب امامت و ولایت قرار دهد تا در اثر تابش نور ولایت، بذر وجودی‌اش رشد کرده و کمالات انسانی را بدست بیاورد.
لازمه‌ی رسیدن به این نکته‌ی از کمال این است که انسان در انتخاب بین شرّ و خیر اختیار داشته باشد، در اثر مبارزه با هواهای نفسانی است که استعدادهای بالقوه ی انسان شکوفا گردیده و بالفعل می‌شود.
با نگاهی اجمالی به قرآن کریم اصولاً آمدن پیامبران و نزول کتاب‌های آسمانی، بی‌آنکه انسان مختار باشد، کاری بیهوده است. (2)

توضیح اینکه چرا نائل شدن به کمالات انسانی لازمه اش وجود اختیار است
آنچه موجب ارزش انسان می‌‌شود این است که کارهای وی گزینش یک راه از چند راه است. در درون انسان گرایش‌های مختلفی وجود دارد که معمولاً در مقام عمل با هم تزاحم می‌یابند؛ شبیه نیروهای مختلفی که از جهات مختلف در یک جسم اثر می‌کنند؛ جاذبه‌ای آن را به راست می‌کشاند و جاذبه‌ی دیگر به چپ، مثل آهنی که بین دو آهن‌ربا قرار گرفته باشد. در طبیعت وقتی بدین‌ گونه، نیروها جهات مختلفی داشته باشند، آنچه در خارج تحقق می‌یابد برآیند نیروهاست؛ ولی در انسان این طور نیست که هر جاذبه‌ای قوی‌تر باشد خودبه‌خود تأثیر صددرصد در انسان بگذارد؛ مگر انسان‌هایی که نیروی اختیار و تصمیم را به کار نمی‌گیرند و تسلیم غرایز می‌شوند. انسان‌ها نیرویی دارند که می‌توانند در برابر جاذبه‌های قوی نیز مقاومت کنند و این ‌گونه نیست که در مقابل کشش‌های طبیعی صرفاً حالت انفعالی داشته باشند و همین است که به کار انسان ارزش می‌بخشد.
پس آنچه ملاک ارزش افعال انسانی است، اختیار است. انسان نیرویی دارد که با آن می‌تواند از حالت انفعالی خارج شود و پا فراتر نهد و حاکم بر غرایز و جاذبه‌های مختلف گردد و خواسته‌ای را فدای خواستة دیگر کند. و اینجاست که با همین ترجیحِ یکی بر دیگری، کار آدمی ارزش می‌یابد. چنین ارزشی تنها در مورد موجودی صدق می‌کند که دارای گرایش‌های متضاد باشد؛
حال اگر موجوداتی تنها دارای یک نوع تمایل باشند ـ مثل فرشتگان که لذت آنان در عبادت خداست و اصولاً لذت شیطانی در آنان نیست ـ انتخاب هم برای آنها مطرح نیست؛ زیرا میل دیگری جز عبادت خدا ندارند. البته مجبور هم نیستند، اختیار دارند و به میل خود کاری را انجام می‌دهند؛ اما جز این میل، میل دیگری ندارند. به دیگر سخن مختارند ولی انتخابگر نیستند؛ پس تنها یک راه پیش رو دارند. اما انسان دارای خواسته‌های متضاد است و علاوه بر اینکه مختار است باید انتخاب هم بکند و این منشأ ارزش است.

در قرآن کریم آیاتی داریم که با صراحت بر اختیار انسان دلالت می‌کند:
قُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَن شَاء فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیَکْفُرْ؛(کهف:18/29)«بگو: حق از سوی پروردگار شماست، هر کس می‌خواهد ایمان بیاورد و هر کس می‌خواهد کافر گردد». (3)

حاصل کلام
وجود اختیار در انسان لازم و ضروری است چرا که انسان با صفت اختیار است که می تواند کمالات وجودی و بالقوه ی خود را شکوفا کرده و بالفعل کند؛ بدون اختیار، کسب این کمالات محال است، چنانکه بدون آبیاری بذر و کاشتن آن در خاک محال است این بذر به درخت تنومند و مُثمِر تبدیل گردد.

کلام آخر
سود آن تنها عاید خود انسان می شود، چون انسان است که با وجود اختیار می تواند به کمالات انسانی خود نائل آید. اما اینکه اکثر انسان ها دچار خسران مبن هستند از سوء اختیار خودشان هست اگر چه طبق فرمایش برخی از بزرگان بسیاری از انسان ها در نهایت اهل بهشت خواهند بود به جز آن دسته از افرادی معاندی که عالما و عامدا با خدا و رسولش در عناد بوده اند.
جهت مطالعه ر.ک:  به بازگشت به سوی خدا ، تالیف استاد محمّد شجاعی و انسان شناسی تالیف آیت الله مصباح یزدی.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. معارف قرآن، استاد مصباح یزدی، بخش «هدف چیست؟» و بخش «خلقت آسمانها و زمین»

2. یزدی، مصباح، انسان شناسی در قرآن ص10

3. همان ، ص 108-107



  

بسم الله الرحمن الرحیم

بسیاری از رفقا تصور می کنند شیطان ذاتا پلید بوده و به همین خاطر است که یکی از دشمنان سرسخت انسان محسوب می شود، اما این تصوّر اشتباه است چرا که خداوند هیچ موجودی را ذاتا پلید نیافرید شیطان هم از این قاعده مستثنی نیست، بلکه او خودش با اختیار خود راه گمراهی و ضلالت را در پیش گرفت و از فرمان خداوند تمرّد کرد لذا رانده شه درگاه الهی گردید.
خداوند متعال شیطان را شیطان خلق نفرمود؛ شیطان فردی از افراد جنّ است(1) که به هدف عبودیت خلق شد(2). شیطان، قبل از تمرّد همراه با فرشتگان الهی مشغول تسبیح و تحمید خداوند بود؛ منتهی به جهت تکبر و خود برتر بینی از درگاه خداوند رانده شد.
خداوند متعال همانطور که انسان را مختار آفریده است ابلیس را هم مختار آفریده و او به اختیار خود کافر شده است و به اختیار خود ، دست به وسوسه دیگران می زند ؛ همانطور که انسانهای کافر و مشرک و فاسد نیز با اختیار خود گمراه شده اند و با اختیار خود دیگران را وسوسه می کنند. 
بنابراین ابلیس، ذاتا پلید نبوده بلکه بر اثر کثرت عبادت، خداوند وی را همنشین ملائکه قرار داده بود، منتهی بر اثر تکبر و خود برتر بینی از درگاه خداوند رانده شد و جزو گمراهین گردید.
دلیل مهمی که می تواند نشان دهد، اصل ذات شیطان خباثت و پلیدی نبوده، این است که او سالیان سال، به گونه ای رفتار کرد که همنشین ملائک بوده است. پس آنچه خدا خلق کرد، ذاتا موجودی پلید نبود. بلکه موجودی بود که می توانست به اراده خود، خوب یا بد باشد.  که او راه پلیدی و تمرد از دستورات الهی را برگزید.
خداوند متعال در سوره ی «ص» ، تفصیل جریان را این گونه بیان می فرماید:
«آنگاه که پروردگار تو به فرشتگان گفت: من آفریننده ی بشری از گِل هستم. پس چون او را راست و تمام گردانیدم و در وى از روح خود دمیدم، او را سجده‏کنان درافتید. پس فرشتگان همه با هم سجده کردند ، مگر ابلیس که بزرگی طلبید در حالی که از کافران بود. گفت: اى ابلیس، چه چیزی تو را باز داشت از آنکه سجده کنى آن را که با دو دست خویش آفریدم؟ آیا خود را بزرگ دیدى یا از بلندمرتبگان بودی؟ گفت: من از وى بهترم، مرا از آتش آفریدى و او را از گِل. گفت: پس، از آنجا بیرون شو، که همانا تو رانده‏شده‏اى». 3
ازاین آیات شریفه به وضوح پیداست که سجده نکردن شیطان از روی خود بزرگ بینی بوده و خودبه این امر اعتراف نموده و گفت: «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ» در حالی که آدم (علیه السلام) با به نمایش گذاشتن علم خود به اسماء نشان داده بود که از جمیع ملائک برتر است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. «اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربه»(کهف: 50) به یاد آر زمانی را که به فرشتگان گفتیم بر آدم سجده کنید، آنها همگی سجده کردند جز ابلیس او از جن بود، سپس از فرمان پروردگارش خارج شد.
 آیه‏ی فوق به صراحت تمام می‏گوید، شیطان از جن بود.

2. وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات: 56) و جنّ و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند.
3. « إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طینٍ (71) فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ (72) فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (73) إِلاَّ إِبْلیسَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ (74) قالَ یا إِبْلیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالینَ (75) قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ (76) قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجیمٌ ».


  

 


یکی از پرسش های که بین جوانان و نوجوانان مطرح می شود این هست که آیا امام زمان عج جهت اثبات امامت خود معجزه ای خواهند داشت، اگر معجزه دارند معجزه ایشان چیست؟

پاسخ:

معجزه در اصطلاح این است که مدعى منصبى از مناصب الهى، براى اثبات صحت ادعایش، کارى را انجام دهد که خارق قوانین طبیعى است و دیگران از انجام دادن آن عاجز هستند، در اصطلاح قرآن این فرآیند «بیّنه» و «آیه» نامیده مى‌شود.

خداوند متعال مى‌فرماید:

«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ...»(الحدید:25) ما، رسولان خود را با دلایل روشن (معجزه) فرستادیم و با آنان، کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.

امام صادق(علیه‌السلام) درباره علت اعطاى معجزه از سوى خداوند می‌فرماید:

«معجزه، علامتى است از طرف خداوند که آن را فقط به انبیا و رسل و امامان اعطا مى‌کند تا صدق آنان از دروغ دروغگو شناخته شود»(1)

با توجه به اینکه امام زمان(عج) مدّعی منصبی الهی است، طبیعی است که برای اثبات ادّعای خود کارهای خارق‌العاده(معجزه) انجام بدهد. بنابراین همان‌طور که اجداد بزرگوار امام زمان(عج) برای اثبات ادعای خود معجزه داشتند، حضرت مهدی عج نیز برای اثبات امامت خویش معجزه خواهند داشت.

امام صادق(علیه السلام) مى‌‌فرماید:

هیچ معجزه‌اى از معجزات انبیا نیست، مگر اینکه خداوند آن را به دست حضرت قائم(عج) براى اتمام حجت، بر دشمنان ظاهر خواهد کرد.(2)

در روایات به ده ها معجزه اشاره شده است؛ برای اختصار فقط به دو نمونه از معجزات حضرت اشاره می‌شود:

الف:

جوشش آب و آذوقه از زمین

امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند:

« هنگامی که حضرت قائم(عج) در شهر مکه ظهور می‌کند و قصد حرکت به کوفه را دارد، به نیروهایش اعلام می‌کند که کسی آب و غذا و توشه راه با خود بر ندارد. حضرت، سنگ موسی(علیه‌السلام) را همراه دارد. هرجا توقف می‌کنند سنگ را به زمین می‌کوبد و از زمین چشمه های آب می‌جوشد هر کس گرسنه باشد با نوشیدن آن سیر می‌گردد و هر کس تشنه باشد، سیراب می‌شود».(3)

ب:

اعتراف جوانمرد هاشمی حسنی، به برحق بودن حضرت!

در قسمتی از خطبه‌ی «بیان» امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) در باب معجزات حضرت بقیه‌الله‌الاعظم (عج) در زمان ظهور آمده است که فرمودند:

«در زمان ظهور مردی از فرزندان امام حسن (علیه‌السلام) با دوازده هزار نفر مجهز به دانش و ایمان و سلاح به حضرت مهدی (عج) می‌پیوندند و می‌گوید: عموزاده‌ی گران‌قدر؛ شاید من از شما برای برانداختن ستم و بیداد و برقراری حق و عدالت شایسته تو باشم، چرا که از فرزندان حسن (علیه‌السلام) هستم و شما از فرزندان حسین (علیه‌السلام) و حسن (علیه‌السلام) بزرگتر است و امام زمان پاسخ می‌دهند: من همان مهدی موعود هستم من را نمی‌شناسی؟ و او پاسخ می‌دهد: آیا معجزه‌ای برای سخنان خود داری؟

و در آن لحظه حضرت به پرنده‌ای که در هوا در حال پرواز است و پرنده به اشاره‌ی حضرت بر روی کف دست آن گرامی فرود می‌آید و به قدرت خداوند به امامت حضرت مهدی (عج) گواهی می‌دهد و پس از آن آنگاه آن حضرت چوب خشکی را در گوشه‌ای از زمین خشک فرو می‌کند و فوراً سبز و پرطراوت می‌شود و به برگ می‌نشیند و حضرت تخته سنگی را از صخره‌ای بر می‌دارد و آن را با دست خویش فشار می‌دهند و پودرش می‌سازند و از آن خمیری فراهم می‌کنند که مانند شمع نرم است و هنگامی که جوانمرد «هاشمی حسنی» این معجزات را می‌بیند به پا می‌خیزد و می  ‎گوید: به درستی که پیشوایی و کاروان سالاری امت و نجات تمدن و جامعه بشری در توان شما و زیبنده‌ی شما می‌باشد و آنگاه تمامی امکاناتش را تسلیم حضرت مهدی(عج) می‌کند و سپاه خویش را تحت فرماندهی حضرت قرار می‌دهد.» (4)


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. بحارالأنوار، ج 11، ص 71

2. منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، لطف‌الله صافى، ص 312، مکتبة الصدر، چاپ سوم

3. کافی، ج 1، ص 231؛ غیبه نعمانی، ص 238؛ بحارالانوار، ج 13، ص 185 و ج 52، ص 32

4. عقدالدرر فی اخبار المنتظر، ص‏97، 138، 139؛ القول المختصر، ص‏19؛ الشیعة و الرجعه، ج‏1، ص‏158.

 

 


  

بسم الله الرحمن الرحیم

شاید این موضوع را شنیده باشید که در در زمان ظهور سرور کائنات حضرت حجه بن الحسن روحی و ارواحنا له الفدا عده ی خاصی از افراد رجعت می کنند و به عبارتی دیگر رجعت به عده ی خاصی از انسان ها اختصاص دارد و همگانی نیست؛ رجعت ختصاص به مؤمنان صالح‌‏العملى دارد که در یک مرحله عالى از ایمان قرار دارند و همچنین کفار و طاغیان ستمگرى که در مرحله منحطى از کفر و ظلم قرار دارند، امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: «رجعت جنبه عمومی ندارد، بلکه اختصاص به کسانی دارد که به ایمان کامل و شرک خالص رسیده باشند».[1] سوالی که در ذهن خوانندگاه محترم ایجاد می شود این است که بازگشت مجدد این گروه به زندگی دنیا به چه هدفی است؟ آیا هدف خاصی وجود دارد؟

 چنین به نظر مى‌‏رسد که بازگشت مجدد این دو گروه به زندگى دنیا به منظور تکمیل یک حلقه تکاملى گروه اول و چشیدن کیفر دنیوى گروه دوم است.
به تعبیر دیگر گروهى از مؤمنان خالص که در مسیر تکامل معنوى با موانعی در زندگى خود روبرو شده‌‏اند و تکامل آن‌ها ناتمام مانده است حکمت الهى ایجاب مى‏‌کند که سیر تکاملى خود را از طریق بازگشت مجدد به این جهان ادامه دهند، شاهد و ناظر حکومت جهانى حق و عدالت باشند و در بناى این حکومت شرکت جویند، چرا که شرکت در تشکیل چنین حکومتى از بزرگترین افتخارات است.

چنانچه امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید: «هر مؤمنی که کشته شود به دنیا برمی‌گردد، تا بعد از زندگی مجدّد به مرگ طبیعی بمیرد و هر مؤمنی که مرده باشد به دنیا برمی‌گردد تا کشته شود [و به ثواب شهادت برسد]».[2] و بعکس گروهى از منافقان و جباران سرسخت علاوه بر کیفر خاص خود در رستاخیز باید مجازات‌هائى در این جهان، نظیر آنچه اقوام سرکشى مانند فرعونیان و عاد و ثمود و قوم لوط دیدند ببینند، و تنها راه آن رجعت است.

از امام کاظم(علیه‌السلام) نقل شده که فرمود:

«مردمی که مرده‌اند به دنیا بازگشت خواهند کرد، تا انتقام خود را بگیرند، به هر کس آزاری رسیده به مثل آن قصاص می‌کند و هرکس خشمی دیده، به مانند آن انتقام می‌گیرد. هرکس کشته شده، قاتل را به دست خود به تقاص خون خود می‌کشد و برای این منظور دشمنان آنان نیز به دنیا برمی‌گردند تا آن‌ها خون ریخته شده خود را تلافی کنند و بعد از کشتن آن‌ها سی ماه زنده می‌مانند، سپس همگی در یک شب می‌میرند، در حالی که انتقام خون خود را گرفته و دل‌هایشان شفا یافته است، دشمنان آن‌ها به سخت‌ترین عذاب دوزخ مبتلا می‌شوند».[3]

بنابراین، هدف از بازگشت مجدد این دو گروه، تکمیل یک حلقه تکاملی برای دسته اوّل و تنزل به پست‌ترین درجه ذلّت برای دسته دوم است و با توجه به این‌که رجعت عمومی نیست و اختصاص به مؤمنان خالص و کافران محض دارد، معلوم می‌شود که این دو مورد از حکمت‌های اساسی رجعت است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1]. ضمیری، محمدرضا، رجعت، ص 55، تهران، نشر موعود، چاپ دوم، 1380ش
[2]. بحار الانوار، ج 53، ص 40
[3]. دوانی، علی، مهدی موعود، ج 13، ص 1188، تهران، دار الکتب الاسلامیه.


  

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اینکه چشم زخم واقعیت دارد یا نه! بسیار سوال می شود بنده خودم شاید ده ها مورد همین سوال رو پاسخ دادم، امشب می خواهیم بدانیم که بالاخره چشم زخم خرافات است یا واقعیت؟ آیا در روایات ما در مورد چشم زخم مطالبی بیان فرمودند؟ آیا وجود چشم زخم مورد تأیید علمای ما هست یا نه؟

در پاسخ به این مطلب عرض می شو: چشم زخم از دیدگاه روایات معصومین علیهم السلم حقیقت دارد، یعنی خداوند به انسان‌ها این قدرت را داده است که در بعضی شرایط، توانایی خاصی برای تأثیرگذاری در دیگران دارند. در حقیقت همان طور که ارواح پاک و مطهر می توانند از خود انوار معنوی القاء کنند و عزم ها را در توجه به معنویات زیاد نمایند، بعضی از ارواحی که در مسائل پست تمرکز یافته اند، می توانند روح افراد را تحت تأثیر تنگ نظری خود قرار دهند و در نتیجه بدن انسان که تحت تأثیر روح است، آسیب ببیند.

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌نویسد:

«چشم زخم نوعی از حسد نفسانی است که هنگام مشاهده چیزی که در نظر شور چشم، زیاد و تعجب انگیز است محقق می‌شود». (1)

روایات بسیاری بر تأیید وجود چشم زخم وارد شده است به دو روایت اکتفا می کنم: رسول اکرم(ص) فرمود:

1. «چشم زخم واقعیت دارد و مرد را در قبر و شتر را در دیگ قرار مى‏دهد»، (2)

یعنی شخص در اثر چشم زخم ممکن است بمیرد و شتر در اثر چشم‏زخم مریض شود و صاحبش از ترس تلف شدنش آن را ذبح ‏کندو دیگ بپزد.

2. از رسول گرامى اسلام روایت شده که آن حضرت روزى از قبرستان بقیع مى‌‏گذشت. در آن‏جا فرمود: «به خدا قسم بیشتر اهل این قبرستان به سبب چشم‏زخم در این جا آرمیده‌‏اند»( 3).

منتهی مسئله ای که متأسفانه برخی از مردم به خصوص برخی از بانوان را درگیر کرده است و اکثرا به خرافه شبیه هست تا به واقعیت، این هست که اکثر اتفاقات و مشکلات را به چشم زخم ربط می دهند؛ شهید مرتضی مطهری درباره چشم زخم در کتاب آشنایی با قرآن می‌نویسند: «چشم‌زخم، به این معنای رایج امروز در میان ما ـ بالاخص در میان طبقه نسوان که فکر می‌کنند همه مردم، چشم‌شان شور است ـ‌قطعاً نیست.

در نهایت عرض می شود: قبول تاثیر چشم زخم به این معنا نیست که به کارهای خرافی و اعمال عوامانه در این گونه موارد پناه ببریم این‌گونه کارها هم بر خلاف دستور شرع است و هم سبب شک و تردید افراد ناآگاه به اصل موضوع می‌شود؛ همان‌گونه که آلوده شدن بسیاری از حقایق با خرافات، این تاثیر نامطلوب را در ذهن عوام به جا گذاشته است.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. المیزان ج20 ، ص393

2. بحارالانوار، ج 63، ص 26

3. تفسیر منهج ‏الصادقین، ج 9، ص 391


  
+ همراهان عزیز در ایام فاطمیه بنده را هم دعا کنید نیازمند دعاهای شما هستم


+ با سلام خدمت سروران گرانقدر وبلاگ کلام نو به روز شد . در انتظار نظرات سازنده شما ...


+ نعمت های بهشتی سراسر لذت است


+ با سلام خدمت سروران گران قدر ضمن تلیست ایام شهادت فاطمه زهرا (س) با مطلبی به عنوان فاطمه (س) معلم فرشته ها در خدمت دوستان هستم.


+ چرا دعاهاى ما مستجاب نمى شود امیرالمؤ منین على علیه السلام روز جمعه در کوفه سخنرانى زیبایى کرد، در پایان سخنرانى فرمود: دوستان بقیه جریان را در وبلاگ بنده مطالعه بفرمایید.






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ