سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
کـــــلام نـــو
حقیر افتخار سربازی امام زمان علیه السلام بر دوشم هست. طلبه ی ناچیزی هستم و هدفم بیان معارف ناب اسلامی و شبهه زادیی است.
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 52
بازدید دیروز : 15
کل بازدید : 505947
کل یادداشتها ها : 99
خبر مایه


 با اندیشیدن در آیه 22 سوره ابراهیم ، نقش شیطان در گمراهی انسان را بیان کنید . از این گفتگو چه عبرتی ما باید بگیریم؟

ترجمه آیه 22 سوره ابراهیم :
« و همین که کار خاتمه پذیرد، شیطان مى‏گوید: خدا به شما وعده درست داد. و من نیز به شما وعده (باطل و نادرست) دادم و تخلف کردم، من بر شما تسلطى نداشتم جز اینکه دعوتتان کردم و شما اجابتم کردید، مرا ملامت نکنید، خودتان را ملامت کنید، من فریادرس شما نیستم، و شما نیز فریادرس من نیستید من آن شرکتى که پیش از این (در کار خدا) برایم قائل بودید انکار دارم. به درستى ستمگران، عذابى دردناک دارند».

منظور عمده از این آیه، فهماندن این حقیقت است که انسان خودش مسئول کارهاى خویش است (و نباید این کاسه را سر دیگرى بشکند) چون هیچ کس بر او مسلط نبوده است، پس هر وقت خواست کسى را ملامت کند، خودش را ملامت کند، و اما مساله تبعیت انسان از شیطان به نحوی که از خود راراده ای نداشته باشد امر موهومى بیش نیست و حقیقتى ندارد، و بزودى در قیامت، آنجا که شیطان از انسان بیزارى مى‏جوید و ملامتش را به خود او بر مى‏گرداند، این حقیقت روشن مى‏شود.

شیطان صرف وسوسه باطنی نیست:
کلمه" شیطان" هر چند به معناى شریر است،- چه شریرهاى جنى و چه انسى- هم چنان که فرمود:" وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ" «سوره انعام آیه 112». لیکن در خصوص این آیه، مقصود از آن، همان شخص اولى است که منشاء و منبع تمامى گمراهى‏ها و ضلالت در بنى آدم شد، و نام شخصیش ابلیس است، چون از ظاهر آیه شریفه بر مى‏آید که، او با کلام خود، عموم ستمکاران را مورد خطاب قرار داده، اعتراف مى‏کند که خود او بوده که ایشان را به شرک دعوت مى‏کرده است.
قرآن کریم هم تصریح کرده که: آن کسى که در عالم خلقت چنین پستى را قبول کرده همان ابلیس است، حتى خود ابلیس هم این معنا را ادعا مى‏کند خداى تعالى ادعایش را رد نمى‏کند، هم چنان که در آیه" فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ... لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَ مِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ"  ادعایش بدون رد، حکایت شده است.
و اما ذریه و قبیله او که قرآن اسم آنها را برده و در باره قبیله‏اش مى‏فرماید:" إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ"(سوره اعراف آیه 27)
 و نیز در سوره‏ کهف براى او ذریه معرفى نموده، مى‏فرماید:" أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیاءَ" «سوره کهف آیه 50» البته ولایتشان جزئى است، مثلا یکى از ایشان بر بعضى از مردم ولایت و تصرف دارد، ولى بر بعض دیگر ندارد، یا در بعض اعمال دارد و در بعض دیگر ندارد و یا اینکه اصلا ولایت واقعى ندارند بلکه ولایتشان در حدود معاونت و کمک شیطان اصلى است، و ریشه تمامى کارهایى که از دیگران سر مى‏زند همان ابلیس است.

شیطان بر انسان سلطه ندارد(همچنان سلاطین با قهر و غلبه بر انسانها سلطه دارند)
" وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی"-" سلطان" به طورى که راغب گفته:" به معناى تمکن از قهر است، و اگر دلیل و حجت را هم سلطان گفته‏اند، از این جهت است که دلیل قدرت و تمکن دارد که با نتیجه‏هاى خود بر عقول قهر و غلبه کند و عقل‏ها را تسلیم خود نماید، و ظاهرا مراد از سلطان، اعم از سلطه صورى و معنوى است، و معناى آیه این است که ابلیس گفت: من در دنیا بر شما تسلط نداشتم نه بر ظاهر شما و بدنهایتان که شما را مجبور به معصیت خدا کنم و پس از سلب اختیار از شما خواست خودم را بر شما تحمیل کنم و نه بر عقل‏ها و اندیشه‏هاى شما، تا به وسیله اقامه دلیل، شرک را بر عقول شما تحمیل کرده باشم، و عقول شما ناگزیر از قبول آن شده در نتیجه، نفوستان هم‏ ناگزیر از اطاعت من شده باشند.
و نیز ظاهرا استثناى" إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ" استثناى منقطع است و معناى آیه این است که من چنین سلطنتى نداشتم، لیکن این را قبول دارم که شما را به شرک و گناه دعوت کردم، و شما هم بدون هیچ سلطنتى از ناحیه من، دعوتم را پذیرفتید.
البته هر چند که دعوت مردم به وسیله شیطان به سوى شرک و معصیت به اذن خدا است، لیکن صرف دعوت است، و تسلط نیست، یعنى خداوند شیطان را بر ما مسلط نکرده چون دعوت کردن به کارى حقیقتش تسلط دعوت کننده بر کارى که دیگرى را به آن دعوت کرده نمى‏باشد اگر چه شخص دعوت کننده یک نوع تسلطى بر اصل دعوت پیدا کند.
یکى از دلایل این حرف آیه شریفه‏اى است که داستان اذن دادن خدا به شیطان را حکایت مى‏کند، و آن این است که مى‏فرماید:" وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ ...
وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلَّا غُرُوراً إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَ کَفى‏ بِرَبِّکَ وَکِیلًا" .
که صریحا مى‏فرماید: تو اى ابلیس! سلطنتى بر بندگان من ندارى.
گاهى در اثر دعوت، میل و شوقى در نفس انسان نسبت به عملى که به آن دعوت شده پیدا مى‏شود، و در نتیجه در پذیرفتن دعوت، رام‏تر مى‏گردد، و دعوت کننده به همین وسیله بر نفس دعوت شونده مسلط مى‏گردد لیکن این در حقیقت تسلط دعوت کننده بر نفس دعوت شونده نبوده بلکه تسلیط خود دعوت شونده است، و به عبارت دیگر این شخص دعوت شونده است که با زود باورى خود، دعوت کننده را بر نفس خود تسلط داده و دل خود را ملک او کرده، تا به هر طرف که مى‏خواهد بگرداند، نه اینکه دعوت کننده از ناحیه خود، تسلطى بر نفس دعوت شونده داشته باشد، و لذا ابلیس هم، تسلط از ناحیه خود را نفى نموده و مى‏گوید: من از ناحیه نفس خودم تسلطى بر نفس شما نداشتم. نه اینکه شما دلهایتان را در اختیار من قرار ندادید، به شهادت اینکه دنبالش مى‏گوید:" فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ".
خواهر محترم خلاصه کلام این است که شیطان به هیچ وجه سلطنتی بر انسان ندارد و قدرت اجبار و اکراه از او منتفی است ، بنابراین اگر انسان با سوء اختیار خود به بیراهه رود مقصر خود اوست و شیظان هیچ تقصیری به جز دعوت ندارد . او فقط دعوت می کند و گناهان را زیبا جلوه می دهد ، اما هیچ سلطه ای بر انسان ندارد .
همواره موفق باشید.


  
+ همراهان عزیز در ایام فاطمیه بنده را هم دعا کنید نیازمند دعاهای شما هستم


+ با سلام خدمت سروران گرانقدر وبلاگ کلام نو به روز شد . در انتظار نظرات سازنده شما ...


+ نعمت های بهشتی سراسر لذت است


+ با سلام خدمت سروران گران قدر ضمن تلیست ایام شهادت فاطمه زهرا (س) با مطلبی به عنوان فاطمه (س) معلم فرشته ها در خدمت دوستان هستم.


+ چرا دعاهاى ما مستجاب نمى شود امیرالمؤ منین على علیه السلام روز جمعه در کوفه سخنرانى زیبایى کرد، در پایان سخنرانى فرمود: دوستان بقیه جریان را در وبلاگ بنده مطالعه بفرمایید.






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ